زمانی که شمقدری روی کار آمد در ابتدای امر برای چندفیلم که در توقیف بودند پروانه نمایش صادر کرد و این نوید را به اهالی سینما داد که قرار است اتفاقات خوبی در سینما بیفتد؛ اما این ظاهر قضیه بود زیرا زمان زیادی نگذشت و تصمیمگیریهایی صورت گرفت که نهتنها به نفع سینما نبود بلکه بعضا آسیبهای جبرانناپذیری را به این هنر - صنعت وارد کرد. در راستای همین ماجراها و عملکرد مدیران سینمایی در 8سال گذشته، علیرضا داوودنژاد، کارگردان و تهیهکننده معتقد است: بهنظر میرسد مدیریت فرهنگی هنر سینما را در آن جایگاه راهبردی خودش ندیده و قرار نداده است و از عوارض این اتفاق میتوان به ازدسترفتن جایگاه مخاطب اشاره کرد، در کنار اینکه در این سالها به انواع سلایق در سطح جامعه نیز بیتوجهی شده است. در واقع مسئولان سینمایی در این سالها به سمتی حرکت کردهاند که بیشتر خشنودی خودشان را دربر داشته تا اینکه بخواهد خشنودی انواع سلایق سینماگران و بهدنبال آن مخاطب و مردم را تأمین کند. مجموع این عملکرد باعث شد تا سینمای بخش خصوصی جایگاهش را در سینمای ما از دست بدهد، نظام صنفی متزلزل شود و سینمای شکستخورده و امتحان پسداده دولتی دوباره جای همهچیز را بگیرد.
بودجهها عادلانه تقسیم نشدند
فرزاد موتمن که اثری همچون «شبهای روشن» را در کارنامه کاری سینماییاش دارد، تأثیر عملکرد دولتهای نهم و دهم در سینما را ضعیف شدن بخش خصوصی میداند و میگوید: بهنظر میرسد در این 2 دوره، بخش دولتی فعالتر شده، قویتر از پیش عمل کرده و بیشتر بودجههایی که در این مدت صرف تولید فیلمها شده از طرف بخش دولتی بوده است. اما متأسفانه بودجهها خیلی عادلانه تقسیم نشد و کاملا در اختیار ادارات دولتی قرار گرفت و در اطراف آنها بوروکراسیهایی بهوجود آمد که امکان نفوذ به این بوروکراسیها برای بسیاری از فیلمسازان فراهم نمیشد. این امر منجر به این شد که بسیاری ازفیلمسازان ما که اتفاقا در دورهای بودند که باید به کارشان توجه میشد و تجربه کافی بهدست آورده بودند، مورد بیتوجهی قرار گیرند. بخش خصوصی نیز در این دوره منفعل و در عین حال سوداگرانه عمل کرد و فقط به این توجه داشت که هر طور شده خودش را با درآمدهای میلیاردی حفظ کند اما چیزی صرف سینما نکند. درواقع اتفاق بدی که در بخش خصوصی افتاد این بود که بسیاری از دفاتر یکپارچه شدند و بهطور تیمی شروع به تهیه فیلم کردند. این موضوع هرچند برای تهیهکنندگان خیلی سودآور بود باتوجه به اینکه تعداد دفاتر فیلمسازی ما خیلی زیاد نیست، امکانات سینما را برای ساخت فیلم محدود کرد.
در 4سال دوم همهچیز زیر و رو شد
همایون اسعدیان از کارگردانان سینمای ایران نگاه متفاوت تری نسبت به اتفاقات 8سال گذشته دارد. او درخصوص عملکرد مدیران سینمایی 8سال گذشته معتقد است: نگوییم 8 سال گذشته چرا که با 2 دوره متفاوت روبهرو هستیم؛ دوره اول که مهندس جعفریجلوه بودند و دوره دوم که مدیران و مسئولان فعلی، یعنی آقای شمقدری بر سینما نظارت دارند. این 2 دوره خیلی با هم فرق میکنند. در دوره مهندس جعفریجلوه تعاملات و گفتوگوهای خوبی صورت میگرفت و ایشان در جهت ایجاد فضایی آرام بر سینما تلاش میکردند. نمیخواهم بگویم مشکلاتی وجود نداشت اما به هرحال در آن دوره بین اهالی سینما و مسئولان سینمایی گفتوگو صورت میگرفت و این نقش ارتباطی، نقطه مثبتی بود که در دوره ایشان وجود داشت. مهندس جعفریجلوه سعهصدر خوبی در مقابل نظرات مخالفی که ارائه میشد، داشتند و اینگونه نبود که اگر شما در مورد موضوعی نظر مخالفی داشتید با واکنشهای بدی روبهرو شوید. در دوره بعدی که مسئولان فعلی کارش را برعهده گرفتند همهچیز زیر و رو شد. در حال حاضر که من با شما صحبت میکنم شاید در 30سال گذشته و دورههای معاونت سینمایی این حجم از بیاعتمادی بین اهالی سینما و مسئولان سینمایی بیسابقه بوده. مسئولان سینمایی کاملا از اهالی آن بریده شدهاند. مصداقش را میتوانید در آخرین دیداری که آقای شمقدری چندی پیش در تالار وحدت برگزار کردند، ببینید. با نگاهی به لیست اسامی افرادی که در مراسم حضور داشتند، متوجه میشویم که اکثریت اهالی فعال سینما در آنجا حضور نداشتند و این اتفاق نشانه آن بود که ارتباط بین این دو گروه قطع شده است. فعالیتها و نوع برخوردی که آقایان در این 4سال پیش گرفتند شکاف عظیمی بین اهالی سینما و مسئولان سینمایی بهوجود آورد. آقایان سعی کردند به شکلهای مختلف بین اهالی سینما شکاف ایجاد کنند. فکر میکنم اکثریت اهالی سینما منتظرند تا این دوره هرچه زودتر تمام شود و مسئولان بعدی بیایند زیرا مطمئنیم که اوضاع دیگر نمیتواند از این 4سالی که گذشت، بدتر شود.
شیوع بیماری ریزش مخاطب
مجموعه تصمیمهای چند سال گذشته، حذف نخبگان و فیلمسازان شاخص از حوزه تولید، ساخت انبوه فیلمهای سینمایی با کیفیت نامناسب و... همگی دست بهدست هم دادند تا نتیجهای به نام بحران مخاطب برای سینما رقم بخورد. مخاطبی که با حضور فیلمسازان مطرح ایرانی یاد گرفته بود به سینما اعتماد کند و هنگام برگزاری جشنوارههای فیلم فجر صفهای طولانی جلوی سینماها تشکیل میداد، امروز بهخاطر وضعیت حاکم بر سینما به نقطهای رسیده که حاضر نیست برای دیدن فیلمی به سینما برود و غالب افراد درصورتی که از کیفیت بالای اثری بشنوند، منتظر میمانند تا سیدی آن به بازار عرضه شود و به تماشای آن بنشینند. این وضعیت در شرایطی بهوجود میآید که سینمای ایران که در اواخر دهه 60 و دهه 70توانسته بود خود را نهتنها در داخل کشور بلکه در جشنوارههای خارجی نیز به اثبات برساند در دهه 80 روزهای خیلی بدی را تجربه کند.منوچهر محمدی درباره علل ریزش مخاطب میگوید: بحث مربوط به ریزش مخاطب دلایل متعددی دارد اما عمدهترین دلیلش این است که فضای فرهنگی 4سال اخیر در حوزه فرهنگ، فضای غیرمطلوبی بود بهنحوی که بستهشدن خانه سینما، توقیف فیلمها، تنگکردن دایره ممیزی در صدور پروانه ساخت و نمایش، کوتاهکردن دست فعالان صنفی، ایجاد دو دستگی بین اهالی سینما و... همگی عواملی بود که روی ساخت و تولید فیلمها تأثیر گذاشتند. از سوی دیگر بالارفتن هزینه تولید طبیعتا روی فیلمها نیز تأثیر گذاشت و عاملی شد تا تهیهکنندگان با احتیاط بیشتری پیش بروند و این احتیاط و خودسانسوری باعث ریزش مخاطب شد. به همه اینها فضایی که امروز در رسانههای جایگزین بهوجود آمده و از آنها برای سینمای ما یک رقیب جدی بهوجود آورده است و موجب کاهش مخاطب شده اضافه کنید.
محمدی همچنین خاطرنشان میکند: بالا رفتن هزینه سینما را هم در رخدادن این اتفاق باید مدنظر داشته باشیم؛ مشکلی که به اقتصاد بازمیگردد و از مقوله سینما خارج است. همچنین شرایط اقتصادی و بالارفتن قیمت تمامشده ساخت فیلم، روی کیفیت آنها تأثیر میگذارد و باعث میشود تهیهکنندگان به سختی بتوانند سراغ سوژههایی بروند که مردم را سر ذوق میآورند.